با یاد غزاله و قلم مهربانش   2010-04-28 20:41:02

چه زیبا پر کشید غزاله
اردیبهشت 1375 بود که غزاله علیزاده, نویسنده ی( با انار و با ترنج از شاخ سیب ) ترتیب مرگ زیبایش را داد. آری زیبا در جنگلی آرام, اطراف رامسر. یک صبح دلپذیر بهاری که آفتاب می تابید و پرنده ها می خواندند و نسیم خنکی از شمال می وزید و سایه روشن برگهای بلوط بر چهره اش می رقصید, غزاله خود ترتیب این مرگ زیبا را داد, و خود چنین روز روشنی را برای پرکشیدن انتخاب کرد. غزاله می خواست گاه پر کشیدن, آفتاب بتابد, وتکه های ابرها بر سینه ی آسمان برقصند و گیسوانش نیمی از چهره اش را بپوشاند و وقتی می یابندش, به زیبایی بر ذهن بسپارندش. غزاله پرکشید, چون پرنده ای رها....
غزاله در نامه ای به دخترکش می نویسد: سمیه ی عزیز, ای فرشته ی کوچک. از دور به تهران دود گرفته نگاه می کنم و دلم آنجاست, می تپد برای دیدن شما. چقدر صدایت خوبست, چقدر دستهایت زیباست, ساقه ی زیبا و سر سبز شیرین, گاهی گوشی را برمی داری صدایت خیلی غمگین است. من تحمل غم تو را ندارم و دلم سخت می گیرد. غم تو را در وجودم حس می کنم. خواهش می کنم فکر کن که زندگی خیلی کوتاه است و آدم نباید آنرا با غم بگذراند. شادباش تا شادیت به من هم سرایت کند, زودتر خوب بشوم وباز همه دورهم باشیم. لپ های مهتابی و زیبایت را می بوسم. قربانت بشوم مامی خودت اگر با این تکه پارگی قبولش کنی.

این نامه از پاریس نوشته شده بود جایی که غزاله برای درمان سرطان در بیمارستانی بستری بود و من فقط قسمتی از آن را بیاد غزاله اینجا آورده ام.از کتاب ( با غزاله تا ناکجا)
نوری


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات